نسخه تعزیه پشیمانی یزید لعنت الله

ساخت وبلاگ

تعزیه پشیمانی یزید  

(امام سجاد) ای تشنه لب شهید افکار ای کشته بی کس مدد کار من عابد زار مبتلایم دردام مخالفان گرفتار دادند خرابه منزل ما کآن را نه دری بود نه دیوار (زینب) ای شاه غریب بی پرستار فرزند عزیز شاه ابرار لب تشنه کربلا حسینم دل خسته ز جورقوم اشرار از زینب خود چرا نپرسی گردید چها ز قوم کفار الحال به ناله و مصیبت باشم به خرابه رو به دیوار (امام سجاد) ای بر سپه عزا علم دار عباس عموی زار افکار گویا تو زما خبر نداری یک لحظه به شام پای بگذار (سکینه) ای اکبر زار بی مددکار ای کشته ظالمان غدار در سینه من غم فراقت آتش زده ای برادر زار (فاطمه نو عروس) ای قاسم بی کس و مددکار

ای کشته لشکر جفاکار دختر عم تو سیاه بر سر پوشیده به جای رخت زر تار ای شاهزاده جوان عزیز جانم سر از دل خاک تیره بردار (امام سجاد) بابا به منت خبر نباشد آیا ز منت خبر نباشد هر درد نمودم امتحان من از داغ پدر بدتر نباشد (زینب) ای شاه نگر به حال زینب بنگر به دل فکار زینب غمدیده نزاده مادر دهر محنت زده ای مثال زینب (سکینه) درمان غم نهانم ای باب از دوری تو به جانم ای باب ای تن که به دوش می کشیدی ویرانه شده مکانم ای باب (زینب) درد دل خود ندانم امروز افتاد شرر به جانم امروز منعم نکنید ای محبان یاد آمده نو جوانم امروز هر کس که دو طفل مرده دارد داند ز غم نهانم امروز (امام سجاد) فلک به درد دل ما نمی رسی تا کی؟ کنم فغان ز غم درد بی کسی تا کی ؟ فلک ز دست ستم های بی حسابت ای داد ببین که چه کرده ای ازراه کین به زین العباد (سکینه) نصیب منزل ما گشته شام ای سرور چرا به خانه خود ما نمی رویم آخر ؟ چرا خرابه شده منزل و ماوأ که خون ز سرزنش شامیان بود دل ما (امام سجاد) سکینه گریه مکن آتشم مزن بر جگر که هست جای غریبان خرابه ای خواهر خرابه جای غریب است ،ما غریبانیم اسیر محنت و اندوه این لعینانیم (سکینه) ز چیست هیچ غریبی  خرابه جایش نیست چنین مصیبت و درد و الم برایش نیست چو ما بگو به غریبی نشد آزار بگو جواب مرا ای غریب زار فکار (امام سجاد) خدا چگونه بگویم بگو جوابش را چسان علاج کنم این دل کبابش را بیا تو عمه ببین این حال سکینه زار که گریه می کند از بی کسی چو ابر بهار (زینب) سکینه عمه تا کی بی قراری؟ چرا یک لحظه ،آرامی نداری؟ زهجران پدر تا کی شکایت ؟ بس است افغان ،دلم خون شد برایت (سکینه) چسان عمه بگو من گیرم آرام ؟ که گشته منزلم ویرانه شام به جای باب و دامان برادر به خشت این خرابه می نهم سر (زینب) تو حق داری به قربان تو جانم به پیشت از خجالت شرمسارم بود جای تو اندر تخت عزت نه در ویرانه و خاک مصیبت (سکینه) بگو کی این خواری تمام است مکانم تا به کی در شهر شام است؟ زحد بگذشت آخر فرصت ما چرا نبود فرج در شده ما (زینب) چه گویم ای ضیاء چشم تارم جواب این کلامت را ندارم نمی دانم که این خورشید تابان رسد این درد بی درمان به پایان (سکینه) دلم ای عمه جان بگرفته بسیار سرم را یک زمان بر سینه بگذار ز دل تنگی همی خواهم بخوابم که شاید خواب بینم روی بابم (زینب) بخواب ای عندلیب داغ دیده بخواب ای بلبل هجران کشیده (سکینه) کو پدر عمه که بر من می کنی تکلیف خواب مرغ جنان نزدیک گشته از تنم بیرون رود می گذارم سر به خشت این دم برای خاطرت شورش آهم مگر عمه بر این گردون رود (امام سجاد) سکینه رفت بر خواب ای مخدرات حسین دمی برای خدا کم کنید شیون و شین مباد آنکه هراسان شود دمی بیدار مرا کباب کند آهش اندر این شب تار (حضرت فاطمه) کشته بی کفنم آه حسین وای حسین شه دور از وطنم وای حسین وای حسین مادرت فاطمه در شام کند خاک به سر بهر دیدار تو گلگون کفنم وای حسین آه حسین (سکینه) چراقدت خمیده ای جگر خون؟ ز رخ رنگت پریده ای سیه پوش چرا اینقدر اندر شور و شینی مگر تو مادر زار حسینی ؟ (حضرت فاطمه) بلی من حضرت خیر النسایم عزاردار شهید کربلایم بیا بر دامنم ای نور عینم که می آید زتو بوی حسینم (سکینه) بیا جده ُرخم بین گشته نیلی ز بس شمرم زده از کینه سیلی ز گوشم گوشواره ها کشیدند چسان کز کینه گوشم را دریدند (حضرت فاطمه) سکینه از برایت سوخت جانم زدی آتش به مغز استخوانم بگو با من حسینم را چه کردی؟ ضیا ءهر دو عینم را چه کردی؟ (سکینه) حسینت را به خاک و خون کشیدند سرش در کربلا از کین بریدند (حضرت فاطمه) زدی آتش به جانم وا مصیبت زدل بردی قرارم وا مصیبت بگو از حال زینب ای سکینه خبر ده بر من از آن بی قرینم (سکینه) چه گویم جده از احوال زینب سیه کرده فلک اقبال زینب بگو جده که این پیراهن کیست ؟ که یکسر چاک چاک و جمله خونیست (حضرت فاطمه) سکینه جامه بابت حسین است که بهرش عالمی در شور شین است (سکینه) شوم فدای تو ای جده نکو سیرم چه حاجت است به دست تو جامه پدرم (حضرت فاطمه) چه گویم آه ایا دستگیر قوم دغا که خواهم آنکه به این پیرهن روز جزا کنم شفاعت اول ز زائران حسین دوم شفاعت از بهر دوستان حسین سوم شفاعت آن  ذاکران و مستمعان که گریه کرد برای حسین ماتمیان دیگر شفاعت آن کس که دوست داشت عزا به پا نمود برایش زراه مهر و وفا بزرگوار خدایا به آبروی حسین بده شفا به مریضان به سید ثقلین زنان به فاطمه و مردان به حیدر صفدر به لطف خویش تو از جرم عاصیان بگذر (سکینه) جده جان آن دم عزاداری نداشت چون زمین افتاد غمخواری نداشت هرچه گفت او آب ،کس آبش نداد غیر تیغ کین ،جوابش کس نداد (حضرت فاطمه) آه از غم سوخت جانم وای  وای نوجوانم نوجوانم وای وای ای سکینه باز رفتم از برت سوختی تو جده غم پرورت (سکینه) دردا که ز خواب باز بیدار شدم از نو به صد الم گرفتار شدم ای عمه رفت دیگر مادر من من از چه دوباره بی مددکار شدم (زینب) ای وای سکینه گشت بیدار دیگر کندم ز گریه آزار در خواب چه دیدی ای سکینه اینقدر زنی به سر سینه (سکینه) خواب دیدم مادرت شال عزا  بر گردنش جامه  آخر چاک کرده عمه جان تا دامنش بود هر دم بر زبانش ای حسینم وای وای نوجوانم نوجوانم وای وای (زینب) ای سکینه سوختی پا تا سرم را وای وای یادم آوردی در این دم مادرم را وای وای ای خوش آن روزی که همراه حسین در دامنش می نشاندی این اسیر اشقیا ء را وای وای (یزید) بیا تو شمر برو در خرابه اسرا ء سلام من برسان بر جناب زین العبا ء بگو یزید و بزرگان جمله سرور شام نشسته اند به مجلس ایا نکو فرجام تو هم برای ادای فریضه ای سرور بیا به مسجد و بنشین به پای منبر (شمر) سلام من به تو ای نوح دشت کرب و بلا طلب نموده شما را یزید شوم دغا (امام سجاد) بگو شمر زما بی کسان چه می خواهی ؟ بگو زما غم رسیدگان چه می خواهی؟ (شمر) ندانم از چه تو را خواهد ای سپهر جناب یزید منتظر تو بود ،کنون بشتاب (امام سجاد) سکینه شمر مرا می برد به سوی یزید مرا حلال نما که کند زکینه شهید (سکینه) کجا تو می بری ای شمر نور عینم را بست نبود که کشتی مگر حسینم را مَبَر که ما همه امروز بی کس و خواریم در این خرابه همین یک علیل را داریم (شمر) برو سکینه مکن التماس ای دل ریش یزید خواسته او را برم به همره خویش (سکینه) دیگر زآل علی ای لعین چه می خواهی؟ زجان خسته این عابدین چه می خواهی ؟ مگر یزید نمی داند ای ستم کردار که مدتیست که زین العباد بود بیمار (شمر) بگذار سکینه بی قراری تا به کی؟ ای طفل صغیر ،آه و زاری تا به کی؟ (سکینه) ای شمر چگونه بی قراری نکنم از حق نگذر ، چگونه زاری نکنم از بهر خدا بیا و او را تو مبر بگذار بماند به برم ای کافر (شمر) باید برمش نزد یزید غدار بردار تو دست ز دامن ای بیمار آید به برت همین دم البته یقین برگرد و برو نزد اسیران بنشین (سکینه) پس بهر خدا رحم به حال ما کن گر می بری اش ،زکشتنش پروا کن (شمر) او را نکشم اشک مریز ای دختر او را نکشم به پادشاه محشر از من تو سکینه تا به کی می ترسی؟ چون بید ز بهر چیست که می لرزی؟ (سکینه) چون از تو نترسم که حسین را کشتی بابای من آن نور دو عین را کشتی کردی تو زکین خاک عالم به سرم دستم تو بریدی به خدا از پدرم (شمر) برگرد تو ای حزینه خسته جگر کم ریز تو خاک هر دو عالم بر سر ورنه بزنم برادرت را دیگر آتش تو زدی بر جگرم ای دختر بیا رویم ایا یادگار آل عبا که گفتگوی سکینه کباب کرد مرا (سکینه) دوباره شمر خدایا برادر مرا برد ز راه ظلم و ستم سایه سر مرا برد خدا کند که دیگر بی برادرم نکند ز راه ظلم و ستم خاک بر سرم نکند (زینب) ایا سکینه مه طلعت فرشته لقا بگیر مصحف و برسر گذار بهر دعا تو چون یتیم و صغیری ،دلت کباب تر است دعا بکن،که دعای تو مستجاب تر است (سکینه) بزرگوار خدایا به حق این قرآن تو باش یاور این بی نوای سر گردان اگر شهید شود از جفا برادر من کند زمانه غدار ،خاک بر سرمن (امام سجاد) یزید تا به کی آزار می کنی ما را؟ از این زیاده چرا خوار می کنی ما را؟ چرا به حال خودم یک دقیقه نگذاری زچیست این همه آزار می دهی ما را؟ (یزید) برای آن طلبیدم تو را ایا سرور بدان خطیب من امروز می رود منبر به خطبه خوانی من ای بلبل خسته زار حضور داشته باشی تو همچنان حضار برو خطیب به منبر بگو به صوت جلی تو مدح و منقبت ما و طعن آل علی (خطیب) حمد مخصوص خالق اشیاست آسمان بی ستون چنان بر پاست سر زد اندر ثنای آن معبود که به کن عالمی شود موجود دانه را از زمین برویاند پشه ای را عقاب گرداند دیگر از جملگی به مخلوقات تا به محشر به مصطفی صلوات صد هزاران درود بی حد و مرز لعن حق بر یزید و هم عمر بر معاویه و بر ابوسفیان که بوند پیشوای خلق جهان (امام سجاد) ای بی حیا مذمت ما را مکن مکن تعریف زاده های زنا را مکن مکن دیگر سخنی مگو که زبانت بریده باد کز خطبه تو لرزه بر اندام من فتاد ایا یزید بده اذن بر من ناکام که خطبه ای بکنم از برای مردم عام (یزید) برای من بود این خواهش تو زشت و قبیح که خلق را بفریبید به گفته های فصیح (بشیر) ایا یزید اجازه بده به زین العباد کند به اذن تو بر خلق خطبه ایراد مرخصش بنما تا رود سر منبر کند نصیخت مردم به قول پیغمبر (یزید) نمی شود بگذارم که خطبه بر خواند که هر که مصلحت خویش بیشتر داند اگر زبان بگشاید ایا نکو سیما تمام آل امیه را کند کنون رسوا (بشیر) از این علیل مبتلا به غم چه می آید از این ستم زده بی نوا چه می آید علیل بستری رفته قوت از پایش زبس زیاد به ویرانه بوده ماوایش (یزید) مکن خیال که او کودک است ،کامل نیست ز عقل و دانش و فهمش کسی مقابل نیست به گفتگو نبود کسی مقابل ایشان چرا که علم الهی است در دل ایشان (بشیر) چه می شود که به ما راه لطف بنمایی به خطبه خواندنش این دم تو اذن فرمائی که بشنویم عبارات نیک  اهل حجاز به این ستم زده گردیم ساعتی دم ساز (یزید) ز خاص و عام چه خواهش نموده ایدچنین برو به منبر ایا زین العباد غمگین برای خلق بکن خطبه چنین انشاء که زنگ غم بزدائید جمله از دل ها (امام سجاد) اعو ذ بالله من الشیطان الرجیم بسم الله الرحمن الرحیم الحمد الله رب العالمین و الصلوه و السلام علی خیر خلقه و اشرف عبده محمد صلی الله و علیه و آله ایها الناس من عرف و لم یعرفونی فقد لم یعرفونی انا علی بن الحسین منم گوهر بدره مصطفی منم لاله گوهر مرتضی منم انکه در عرش ،جدم رسول فکنده است از رتبه نعلین او منم مشعل دودمان علی منم شمع ایوان خیر النساء منم آنکه دیدم به چشم خودم برادر شهید ،پدر سر جدا منم آنکه در کربلا بسته ام زخون در کف دست قاسم حنا (بشیر) گرچه ظلم آل بوسفیان همه دنیا گرفت شکر لله حق به منبر بار دیگر جا گرفت شکر لله حضرت زین العبا ز الطاف حق بار دیگر او به جای باب خود ماوأ گرفت شوم فدای تو ای نور چشم شاه شهید زیاد و مرثیه خویش بفرمائید (امام سجاد) باشید مستمع که زمانی بیان کنم غم های خویش را به شما ها عیان کنم دیدم به چشم خویش به صحرای کربلا بابم شهید گشته زبیداد اشقیا دیدم موالیان که حسینم به خون طپید دیدم که شمر مرتد ملعون سرش برید دیدم که نخل قد علی اکبر جوان شد غرقه خون ز ناوک بیداد کوفیان از واقعات کرب و بلا ای موالین کو طاقتی که بهر شما ها کنم بیان (یزید) بس است خطبه  الا ای موذن دانا برو به بام بگو تو اذان به صدق و صفا بگو اذان تو موذن که تا نماز کنیم رخ نیاز به درگاه بی نیاز کنیم (موذن) الله اکبر ،الله اکبر(2) اشهد ان لا اله الا الله(2) اشهد ان محمد ا رسو ل الله(2) اشهد ان علیا ولی الله (2) (امام سجاد) مگو اذان تو موذن به حق پیغمبر مگو اذان تو موذن به ساقی کوثر ایا گروه بگوئید این محمد کیست؟ مگر حسین پدرم سبط این محمد نیست؟ یزید گشته به دوشش سوار یا پدرم؟ یزید خامس آل عباست یا پدرم (موذن) حی علی الصلوه(2) حی علی الفلاح(2) حی علی خیر العمل(2) الله اکبر ،الله اکبر لا اله الا الله(2) (امام سجاد) ایها الحضار باشید مستمع بهر خدا تا بپرسم از یزید این شرح را اندر ملا این محمد را که مذکور است نامش بر زبان جد من باشد بگو یا جد تو اندر جهان (یزید) بس است گریه که حق داری ای علیل افکار مده خجالت من بیش ازاین بر حضار جمیع جن و ملک تا تمامی قلین نمی شود دم موئی زخون بهای حسین مطالبی اگرت هست ای ستوده لقا به حق جد کبارت زمن بیان فرما (امام سجاد) بدان که مطلبم این است ای ستم بنیاد که بعد از این همه ظلم و ستیزه بیداد اگر ارداه قتل مرا به دل داری مخدرات حسین را دگر نیازاری به این ستم زده گان محرمی بکن همراه که تا رساندشان روضه رسول خدا (یزید) اگر اراده قتلت نمایم ای بیمار ذلیل و خوار شوم آن چنان که گشتم خوار هر آنچه مطلب دیگر تو راست در دنیا طلب نما که نمایم ز لطف خویش ادا (امام سجاد) دو مطلب است مرا با تو از ره احسان ز لطف خویش امیدم به مدعا برسان یکیش آنکه سپاری به من سر پدرم که از ندیدن رویش کباب شد جگرم دوم کسی که بود قاتل امام کبار به دست خویش بگیر و به دست من بسپار (یزید) خطاب من به شما ای گروه اهل فساد خصوص خولی و شمر و سنان  بدکار چرا شما به حسین علی جفا کردید رسیده وقت کنون جمله را قصاص کنم به جای خون حسین هر دو را تقاص کنم (شمر) معاذ الله نکردم من چنین کار نموده این عمل را آن سپهدار سنان این انس جور و جفا کرد سر سلطان دین را او جدا کرد (سنان) قسم بر جان تو ای شاه دوران زند تهمت به من از راه عدوان بدیدم من به چشم خویش امیرا که می فرمود سلطان غریبان که ای شمر لعین من تشنه کامم بده آبی و جسم ساز بی جان ندادش آب و رأسش جدا کرد هنوز از کرده اش نبود پشیمان (شمر) سنان با من امیرا هست دشمن زند تهمت به من آن شوم پر فن اگر چه من به او سردار بودم ولی دشمن نبودم ، یار بودم بکن او را قصاص ای شاه دوران که باشد قاتل شاه شهیدان (سنان) امیرا بود این شوم لعین مست پی اسباب ایندم شاهدم هست مرا چون شاهدی زینب ستاده به زانو راس غم زانو نهاده در این ساعت تو زینب را طلب کن تفحص از همان عالی نصب کن (یزید) عجب گفتی کلام تو متین است که شاهد زینب زار حزین است هر آن کس را بگوید زینب زار بود قاتل ،زنیم فورا سر دار روان شو ای سنان شوم ابتر برو تو زینب بی دل بیاور (سنان) سلام ای تو نهال باغ حیدر بیا رو نزد او با دیده تر شهادت این زمان او از تو خواهد نباشد جز تو عادل شخص دیگر (زینب) چون جان برادری ز ستم رفت از برم رفت از برم برادر با جان برابرم بگو حرفت چه باشد ای مشوش زدی از نو دیگر بر جانم آتش (یزید) ایا زینب شهادت از تو خواهم اگر چه خود بر این مطلب گواهم حسینت را که  سر از تن جدا کرد؟ که با او این چنین ظلم و جفا کرد؟ (زینب) یزید از حرف تو آتش فروزد کزو خشک و تر عالم بسوزد ندادش آب کرد از تن جدا سر که گویا کربلا گردید محشر (یزید) دیگر چه عذر بود شمر مرتد بی دین به قول زینب ،همشیره امام مُبین چرا ز دین خود ای شمر شوم بر گشتی؟ حسین عزیز خدا را ز تیغ کین کشتی (شمر) گناه من چه بود ای یزید بد بنیاد گنه ز جانب تو بود و عبید زیاد به گفته تو ،به روی حسین بستم آب به گفته تو نمودم به اهل بیت عذاب به گفته تو سوار جمازه شان کردم لباس کندم و بی گوشوارشان کردم به مهر خویش تو این نامه را فرستادی به قتل شاه شهیدان تو وعده ها دادی گناه ما چه بود ای لعین حق نشناس به مهر خویشتو قاتل حسین ،بشناس (یزید) ایا یتیم حسین ،عابدین غم پرور بیا ز قاتل بابت ز مرحمت بگذر اگر که مطلب دیگر تو داری ای سرور بیان نما تو به جدت جناب پیغمبر (امام سجاد) دیگر مراد من این است که ای لعین دغا که هر چه رفته به تاراج کوفیان ز جفا بگو هر آنچه زما برده اند باز آرند تمام را به من دل فکار بسپارند (یزید) ایا گروه که در دشت کربلا بودید ز ظلم و جور و ستم دست کینه بگشودید نموده اید ز کین آنچه آن زمان تاراج لباس و زیور و اسباب و گوشوار و تاج بیاورید به برم ای گروه بد بنیاد که خواسته همگی را زمن امام عباد (شمر) این خیمه که ببریده طنابش همه یکسر باشد ز حسین بن علی سبط پیمبر (سنان) این مسند پر خون که همه جای سُنین است این مسند بی صاحب لب تشنه حسین است آن دم که به یغما به سوی خیمه دویدم از زیر یتیمان ستم دیده کشیدم (شمر) آن دم که به آن زار ستم دیده رسیدم این مقنعه را از سرش از کینه کشیدم (سنان) آندم که برفتم بِکُشَم زین العبا را برداشتم از سرش این متُکَا را (شمر) این جامه گلگون که همه جای سنین است این جامه پر خون علمدار حسین است (سنان) این بسته اسباب که باشد همه زر تار از حجله قاسم بود و فاطمه زار (شمر) این معجر زر تار ایا کافر کینه باشد ز عزیز شه لب تشنه سکینه (سنان) این تاج علی اصغر بی شیر فکار است این چادر و این مقنعه از زینب زار است (شمر) این نیزه و شمشیر علمدار حسین است این اسلحه حرب امام ثقلین است (سنان) بنگر به همین حلقه گوشواره زرین باشد ز عروس حرم و قاسم غمگین (شمر) هست این سپر از اکبر غمدیده نا شاد کز ظلم و ستم کشته شد از خنجر فولاد (سنان) من لال شوم این بود عمامه آن شاه   از این عمل زشت به محشر چه کنم ؟آه (یزید) خدا سیاه کند رویت ای سگ ابتر   توئی کنون به یقین قاتل علی اکبر بگو که هیچ دلت سوخت بر جوانی او در آن دمی که خزان گشت زندگانی او (سنان) یزید کور شوم خاک عالم بر سرم که بر جوانی اکبر کباب شد جگرم علی الخصوص در آن دم که گشت وقت جدال بدیدم از عقبش مادرش پریشان حال به سینه می زد و می گفت ای علی اکبر دمی بیا که گلویت ببوسم ای مادر برای مادرش آن دم دلم بسوخت بسی که همچنان پسری در جهان نداشت کسی (یزید) خموش باش ای لعن خدا به کردارت کباب شد به خدا جان من ز گفتارت ایا امام تو اسباب های آل عبا بیا بگیر خجالت کشم ز روی شما بیا بگیر تو این دم کنون به شیون و شین ز من بگیر تو عمامه امام حسین (امام سجاد) شوم تصدق عمامه تو ای بابا ندانم آه چه کردند با تو ای بابا همین عمامه خلایق بود ز پیغمبر که کرده اید شما غارت ای گروه شرر (یزید) مده خجالت من بیش از این بر حضار مکن تو گریه که رویم سیاه است ای بیمار بگو که صاحب این جامه نگاری کیست؟ گمانم آنکه همین جامه ،جامه شادی است (امام سجاد) همین لباس عروسی ز قاسم زار است که باز چشم عروسش همیشه خونبار است بگو یزید که آن جامه حسین پدرم کجاست پیروهن باب زار خون جگرم؟ (یزید) ای شمر شریر نا مسلمان ای دشمن خاندان ایمان پیراهن شاه کربلا را آور بر این امام بیمار (شمر) چسان نشان دهم این جامه را من غدار که می کشم ز اسیران خجالت بسیار بدان که پیروهن شاه مشرقین است این (یزید) این جامه کهن ،جامه کیست ؟ این جامه شاه کربلا نیست آن شاه سریر دوش احمد آن نوگل گلشن محمد آن صاحب تاج اِنَما بود آن زینب عرش کبریا بود کی جامه پاره پاره در بر می کرد بگو تو شمر کافر؟ (شمر) بدان یزید که این جامه بود بی مانند ندیده بود چه گل از جفای خار گزند ولی شکاف شکافی که آیدت به نظر نشان ضربت شمشیر و نیزه و خنجر چه حاجت است به گفتن آن شه مظلوم ز شبکه شبکه پیراهنش بود معلوم (یزید) آتش زدی مرا به جگر شمر بی حیا از ظلم تو گرفت رُخ آفتاب و ماه بر گو که بر حسین دلت سوخت ای لعین ؟ آن دم که بی پناه شد آن شاه بی معین (شمر) بلی سوخت دل من سه دفعه بر حالش که خون شده چگر من دمی بر احوالش (شمر) بدان یزید که اول یکی از آن سه مقام چو انهدام پذیرفت و کار گشت تمام تمام یاور و یارش به خاک افتادند به خون طپیده ،به آسان نقد جان دادند نظر نموده به هر سمت خویش از چپ و راست دوباره محشر عظما در این زمین برخاست ستاده بود صدا می نمود اکبر را گهی به ناله صدا می زد برادر را چه آن نظاره نمودم غمم به جان افروخت خدا گواست دلم بهر یکیش بسوخت (یزید) بعد از شهادت پسر شیر کردگار عباس آن دلاور میدان کربلا بر گو رکاب دار که بود ؟علم که داشت ؟ بر آن شهی که عرش خدا راست گوشوار (شمر) بدان یزید به وقت سواری شه دین کسی نبود برایش دیگر نه یار و معین زخمیه گاه به ناله چه نیر العظم برون دوید زینب قد کمان چه یار الم لجام اسب گرفت او به دست ،مردانه خطاب کرد به حسین ای امام فرزانه سوار شو به فرس ای امام بی یاور زنان اهل حرم مر تو را بود لشکر (یزید) بر گو به من آن زن معجر سیه که بود ؟ کین حرف بی قرار ،قرارم ز کف ربود دانی اگرتو نام شریفش خبر بده زهرا مادرش به کرب و بلا نبود؟ (شمر) آن زینب ستم  زده داغدار بود آن دختر شیر حق،علی نادار بود آن زینبی که چهره او را ندید کس از کوفه تا به شام ،جمازه سوار بود باشد به شام ،یار یتیمان بی پدر آن عمه سکینه غمگسار بود (یزید) آه و فغان داد ایا شمر پر زکین شد منهدم ز جور تو و مت ،تمام دین دیگر کجا بسوخت دلت باز بگو به من بر حالت حسین شه دین ،فخر انجمن؟ (شمر) یکیش وقت سواری شدنش برای جهاد بلند شد ز حرم بانگ ناله و فریاد هر کس رکاب گرفتش ز راه غمخواری نداشت غاشیه داری و نه علمداری غریب دید حسینش در آن زمان زینب عنان گرفت و بگرداند او سر مرکب سوار شد چه امام غریب بی یاور کشید زینب بی چاره ناله ای ز جگر که ای خدا ز حسین کی عزیز تر باشد از این غریب کسی بی نصیب تر باشد بدار گوش تو ای آسمان زنگاری ندیده  است کس زن کند جلوداری (یزید) بس است شمر ستمگر ،خدا کند لالت از این عمل به قیامت بدا بر احوالت دیگر بگو چه بدیدی به دشت کرب و بلا ز شاه تشنه جگر ،نور دیده زهرا (شمر) بدان یزید که سر از تنش بریدم من به خاک و خون جسم اطهرش کشیدم من زمین به لرزه در آمد چو لُجه سیمآب تو گفتی کشتی عالم فتاد در گرداب غبار سرخ به روی زمین هویدا شد ولی زقتل حسین مهمی شده کارم بر آن شدم که سرش از خاک بر دارم که ناگهان ز لب خشکیده زار شاه شهید چو غنچه باز شد هم چو گل خوابید بر آن شدم که دهم گوش حرف آن سرور چو گوش دادم دیدم آن نکو منظر حسین به امت بی چاره می نمود دعا به این طریق که ای پادشاه رو ز جزا مذلتی که به جانم رسید خرسندم به پیش دیده بریدند راس فرزندم رضا شدم که به خون غوطه ور شود قدم به شرط آنکه ببخشی تو امت جدم در آن زمان نه غم خواهران وخویشان بود به فکر امت بیچاره پریشان بود (یزید) بس است ای سگ بی آبرو که جانم سوخت دیگر مگو که تن و مغز و استخوانم سوخت ایا امام به قربان دیده های ترت ز من بگیر فدایت تو جامه پدرت (امام سجاد) فدای جامه بی صاحبت شوم بابا به جستجوی تو من در کجا روم بابا نظر کنید به این جامه ای خلایق عام که صاحبش چه ستم ها کشید در ایام فدای جان تو ای عمه نکو منظر بیا بگیر ز من جامه حسین پدرم (زینب) آه ای مسلمانان کو برادر زینب جامه حسین است خاک بر سر زینب ای حسین بی یاور جامه ات پر خون است از فراق تو کور است دیده تر زینب (سکینه) آه ای مسلمانان کو برادر زینب ؟ جامه حسین است این ،خاک بر سر زینب ای حسین بی یاور جامه ات پر خون است در عزای تو کور است دیده تر زینب (یزید) اگر که مطلب دیگر تو داری ای سرور بیان نما تو به من به حق خالق اکبر (امام سجاد) بدان که مطلبم اینست ای سگ گمراه کنی روانه سوی تربت رسول الله (یزید) خطاب من به شما خادمان این در گاه تهیه سفر او کنید بی اکراه بیاورید شما ناقه ای هواداران که در مدینه روند اهل بیت با یاران (امام سجاد) ای حاضرین شهر و وطن ما روانه ایم با اهل بیت بی کس و دل خون روانه ایم 

نسخه مجلس تعزیه قانیا شاه فرنگ زمینه محمد حسن رجایی زفره ای (رجاء)...
ما را در سایت نسخه مجلس تعزیه قانیا شاه فرنگ زمینه محمد حسن رجایی زفره ای (رجاء) دنبال می کنید

برچسب : پشیمانی, نویسنده : saeedkolivand بازدید : 447 تاريخ : پنجشنبه 11 آبان 1396 ساعت: 1:26